استرداد دعوى و دادخواست در هر يك از مراحل بدوى و تجديد نظر و فرجام احكام خاص خود را دارد. بعلاوه در مراحل تجديد نظر و فرجام، قابليت استرداد دادخواست يا دعوى بدوى، مرجع صالح جهت تصميم گيرى و تصميمى كه در هر مورد گرفته خواهد شد از مسائل مهم حوزه آيين دادرسى است.
الف) استرداد دعوى يا دادخواست در مرحله بدوى:
– استرداد دادخواست يا دعوى در مرحله بدوى به شرحى است كه در ماده ١٠٧ ق ا د م پيش بينى شده است
– استرداد دعوى پس از ختم مذاكرات، در صورتى كه با رضايت خواهان باشد، به قرار رد دعوى و در غير اينصورت ( رضايت خواهان) و استرداد دعوى به طور كلى، با قرار سقوط دعوى مواجه خواهد بود.
نكته مهم:استرداد دادخواست( بند الف) ناظر بر دادخواستى است كه تقديم و ” تكميل” شده باشد. بنا بر اين استرداد دادخواست قبل از تكميل آن معنى ندارد و در هر صورت دفتر مكلف است تا بدون توجه به استرداد دادخواست ، به تكليف مقرر در ماده ٥٤ عمل نمايد.همچنين هرگاه به نظر دادگاه دادخواست ناقص باشد، دادگاه به تكليف مقرردر ماده ٦٦ ق ا د م عمل خواهد نمود، حتى اگر دادخواست مسترد شده باشد. اثر آنچه گفته شد در تمييز آثار قرار رد دفتر و قرار ابطال دادخواست ظاهر خواهد شد.
نكته: ميان قرار هاى ابطال دادخواست، رد دعوى و سقوط دعوى هيچ تفاوتى از حيث قابليت و نحوه تحديد نظرخواهى وجود ندارد مگر اينكه گفته ميشود كه قرار سقوط دعوى اعتبار امر مختومه دارد.
ب) استرداد دادخواست يا دعوى در مرحله تجديد نظر
١-ب) استرداددعوى يا دادخواست تجديد نظر خواهى
-مطابق ماده ٣٦٥ ق ا د م، مقرراتى كه در دادرسى بدوى رعايت ميشود، در مرحله تجديد نظر نيز جارى است مگر اينكه در قانون ترتيب ديگرى مقرر شده باشد. اطلاق” مقررات” شامل مقررات ناظر بر استرداد دعوى و دادخواست هم هست.
– مطابق ماده ٣٦٣ ق ا د م چنانچه هر يك از اصحاب دعوى ( منظور تجديد نظر خواه است)دادخواست تجديد نظر خود را مسترد كند….
نكته: نكته قابل توجه در ماده مرقوم در مقايسه با بند الف ماده ١٠٧ آن است كه در اين ماده از عبارت” تا اولين جلسه دادرسىء” استفاده نشده است، بعلاوه در ماده مرقوم با اينكه در خصوص استرداددادخواست سخن گفته شده است لكن در باب استرداد دعوى تجديد نظر، مشابه آنچه كه در بندهاى ب و ج ماده ١٠٧ در خصوص استرداد دعوى بدوى پيش بينى شده است، سخن گفته نشده است.
– به نظر اينجانب ماده مرقوم با برداشتن محدوده زمانى استرداد دادخواست از يك سو و عدم ذكر مقررات استرداد دعوى از سوى ديگر، اين معنى را افاده ميكند كه استرداد دادخواست تجديد نظر در هر زمان تا قبل از صدور راى در مرحله تجديد نظر ممكن است و در مقابل، استرداد دعوى تجديد نظر خواهى ، مشابه آنچه در بندهاى ب و ج ماده ١٠٧ براى مرحله بدوى پيش بينى شده است، در مرحله تجديد نظر معنى ندارد.
نكته مهم: در صورت استرداد دادخواست تجديد نظر، دادگاه تجديد نظر مبادرت به صدور قرار ابطال دادخواست تجديد نظرخواهى مينمايد و در اين صورت مرجع صدور راى قطعى، دادگاه بدوى است.
٢-ب) استرداد دادخواست يا دعوى بدوى در مرحله تجديد نظر خواهى
-استرداد دادخواست و دعوى به شرح بندهاى الف و ب ماده ١٠٧ منحصر به زمانهاى قبل از جلسه اول و قبل از اتمام دادرسى هستند، بنا بر اين اعمال آنها در مرحله تحديد نظر غير ممكن است.
– اما استرداد دعوى در هر دو قسم موضوع بند ج ماده ١٠٧ ( با موافقت خواهان يا به طور كلى) ناظر بر زمان” پس از ختم مذاكرات” است و از آن جهت كه به قبل از صدور راى مقيد نشده است، اطلاق آن شامل مرحله تجديد نظر خواهى هم ميشود. پس استرداد دعوى بدوى در مرحله تجديد نظر خواهى،فقط و منحصراً در قالب بند ج ماده ١٠٧ مقدور است.
نكته: استرداد دعوى بدوى در مرحله تجديد نظر، هرگاه با موافقت خوانده بدوى باشد، موجب نقض راى و صدور قرار رد دعوى بدوى و هرگاه بدون موافقت خوانده بدوى و به طور كلى باشد، موجب نقض راى و صدور قرار سقوط دعوى بدوى خواهد بود.
ج) استرداد دادخواست يا دعوى در مرحله فرجامخواهى
– هر چند در مقررات فرجامخواهى حكم مشابه آنچه در ماده ٣٦٣ ق ا. د م در استرداد دادخواست تجديد نظر خواهى گفته شده، بيان نشده است لكن با حكم مقرر در ماده ٤١٥ ق ا د م ،مقررات استرداد دادخواست و دعوى فرجامخواهى، مشابه آنچه در باب استرداد دادخواست و دعوى تجديد نظر خواهى گفته شد ميباشد.
– با استدلالى كه در قابليت استرداد دعوى بدوى ، منحصراً در قالب بند ج ماده ١٠٧ در مرحله تجديد نظر گفته شد، به نظر اينجانب استرداد دعوى بدوى منحصراً در قالب بند ج ماده ١٠٧ در مرحله فرجامخواهى نيز مقدور است.
دكتر عبدالعلى محمدى- استاد يار دانشگاه
درود بر جناب دكتر عزيز بنده جعفرزاده از همكاراتون هستم يك سوالى از محضرتون داشتم
چنانچه تنها مستند دعوى بدوى در دادخواست تقديمى خواهان شهادت شهود بوده و احد از شهود تعرفه شده. در مرحله تجديد نظر مورد جرح واقع و پذيرفته شود .
تكليف دادگاه با توجه به اينكه دعوى مطروحه مستند به دليل ديگرى نيست ابطال داخواست خواهد بود يا خير؟